کد مطلب:106460 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

خطبه 075-اندرز











[صفحه 448]

از خطبه های آن حضرت (ع) است حجزه: جایی كه كمربند را می بندند. مراقبه: محافظت كردن. غراء: سفید، روشن. خداوند بنده ای را كه گفتار حكمت آمیزی را شنید و آن را حفظ كرد بیامرزد. بنده ای كه دارای این خصوصیات باشد اگر به سوی رشد و صلاح و هدایت دعوت شد به آن نزدیك شود و كمر راهنما را محكم گرفته، خود را نجات دهد. همواره مراقب فرامین واجب حق تعالی باشد و از گناهش فرا روی خود بترسد، اعمال خالص و بی عیب خود را قبل از وفات به دنیای دیگر ذخیره بفرستد. كارهای شایسته را مرتب انجام دهد آنچه از كارهای نیك، قابل اندوخته كردن است برای خود اندوخته نماید، و از اعمالی كه اجتناب از آن لازم است پرهیز كند. خواسته های دنیایی خود را رها كرده به عوض آنها آخرت را بگیرد. با هوای نفسش مخالفت كرده، آرزوهایش را تكذیب كند. صبر و شكیبایی را مركب نجات خود قرار دهد، زاد و توشه مرگش را تقوی بداند. در راه روشن شریعت گام بردارد و ملازم و همراه طریق درخشان هدایت باشد، این مهلت و مدت چند روزه عمر را غنیمت دانسته و بر اجل پیش دستی كرده، برای آخرت توشه نیك برگیرد. این فصل از گفته امام (ع) درباره درخواست نزول رحمت حق بر بنده ای است كه

دارای صفات برجسته اخلاقی باشد. در این خطبه امام (ع)بیست صفت نیك را بیان می كند، به ترتیب زیر: 1- حكم خدا را بشنود و به انجام آن همت گمارد، حكم در سخن حضرت به معنی حكمت است یعنی حكمتهای الهی را بشنود و آنها را برای عمل به خاطر بسپارد. امام (ع) برای شنونده حكمت حق، و فراگیرنده آن دعا كرده است این دعا به منزله امر به تعلیم و تعلم است و یاد گرفتن و یاد دادن را الزامی می سازد باید دانست كه تعلیم و تعلم از علم و عمل، معنای گسترده تری دارد. كلمه دعاها، یعنی چنان كه به او القاء شده است آن را درك كرده بفهمد. 2- هرگاه به رشد و هدایت دعوت شود، آن را پذیرفته به سوی دعوت كننده بشتابد منظور از رشاد هدایت و راهیابی به معاش و معاد است، كه به وسیله علوم و روشهای عملی شریعت می توان به آنها دست یافت. 3- دست بدامن هدایت كننده ای زند تا بوسیله او نجات یابد. یعنی برای پیمودن راه خدا، باید به استاد راهنمایی اقتدا كند تا آن مرشد اسباب خلاصیش را از گمراهی و انحراف فراهم كند. امام (ع) لفظ حجزه را برای پیروی از دستورات راهنما استعاره آورده اند. وجه شباهت این است كه ذهن اقتدا كننده، در تنگناها و تاریكهای راه خدا لزوما از روش راهنما و

دستورات او پیروی می كند تا بتواند نجات پیدا كند چنان كه اگر شخصی تاكنون راهی را كه به شدت تاریك است نرفته باشد، دستورات شخصی را كه قبلا چندین مرتبه آن راه تاریك را رفته باشد اطاعت می كند و در آن مسیر تاریك شخص آشنای به راه را به قصد نجات یافتن از تاریكی و سرگردانی راهنمای خود قرار می دهد. در همین رابطه میان اصحاب سلوك در این كه آیا وجود شیخ برای سالك الی الله ضرورت دارد یا خیر؟ اختلاف نظر است. بیشترین بر اعتقاد وجوب اند و وجود مراد را برای سالك ضروری می دانند. از سخن امام (ع) نیز وجوب فهمیده می شود. و نیز گواه بر لزوم راهنما این جمله است كه گفته اند. سالكان به وجود راهنما افتخار می كنند، چون هدایت كننده به منزله زبان عارفان و سر سلسله آنان می باشد. فرازهای دیگری در سخنان امان (ع) بر همین وجوب گواهی می دهد، چه روشن است راهی كه سالك می پیماید با وجود راهنما به هدایت نزدیكتر است و بدون هدایت كننده، مضافا بر این كه طولانی است خوف گمراهی نیز در آن هست. به همین دلیل امام (ع) فرموده اند: آن كه دست به دامن هدایت كننده بزند نجات می یابد زیرا نجات به راهنما بستگی دارد ما در كتاب مصباح العارفین دلیل هر دو گروه را، بر ل

زوم و عدم لزوم مرشد برای سالك نقل كرده ایم، طالب تحقیق بیشتر می تواند به آن جا رجوع كند. 4- مواظب اعمال و رفتار خود، در برابر پروردگارش باشد. مراقبت یكی از نتایج ایمان در آن مرتبه بزرگی از مراتب سالكان می باشد. درباره مراقبت رسول خدا(ص) فرموده اند: خدا را چنان پرستش كن كه گویا او را می بینی هر چند تو او را نمی بینی ولی خداوند تو را می بیند خداوند می فرماید: افمن هو قائم علی كل نفس بما كسبت و باز می فرماید: ان الله كان علیكم رقیبا. امام غزالی حقیقت مراقبت را، حالتی نفسانی كه نوعی معرفت و شناخت را نتیجه می دهد دانسته و معتقد است كه مراقبت، در عمل اعضاء و جوارح و قلب نیز نتیجه بخش است.) حالت نفسانی عبارت است از توجه داشتن قلب به رقیب و نگهبان و سرگرم داشتن به یاد او و بریدن از دیگران. علمی كه برای تحقق چنین حالتی مفید باشد این است كه بدانی خداوند بر اسرار رموز و امور نهفته آگاه است، هر كس هر آنچه را انجام دهد می داند، چنان كه امور ظاهری برای مردم روشن است، راز دلها برای خداوند متجلی است، نه، بلكه از آنهم واضح تر است. اگر چنین معرفت و شناختی برای انسان در رابطه با علم و آگاهی خداوند نسبت به امور حاصل شود، بی شك

چنین حالتی انسان را وادار می كند كه همواره خود را در محضر حق ببیند، و خداوند را رقیب و مواظب اعمالش بداند. آنها كه به چنین معرفتی دست یافته اند، صدیقین نامیده می شوند و مراقبت آنها عبارت از تعظیم و اجلال خداوند است و در ملاحظه شكوه و عظمت پروردگار دل خود را غرق می كنند، و در پوشش هیبت حق تعالی چنان خود را شكسته احوال و بی ارزش می دانند، كه مجالی برای توجه به غیر خدا باقی نمی ماند. آنچه تاكنون گفتیم در رابطه با مراقبت دل بود، اما مراقبت در اعضا و جوارح این است كه شخص مراقب، توجه به مباحات را تعطیل می كند، چه رسد به این كه مرتكب محرمات شود، وقتی كه به قصد فرمانبرداری خداوند قیام كند، هیچ چیز را غیر از اطاعت در نظر ندارد. و انجام شده تلقی می گردد، چون به جز فرمانبرداری عملی را در نظر ندارد. به همین دلیل نیازی به فكر كردن به منظور رعایت عمل برای خداوند ندارد. چون غیر خداوند در نظر او هیچ است. اگر كسی بدین مرتبه از مراقبت در اعضا و جوارح برسد بكلی از خلق غافل می شود، تا بدان حد كه آنها را نمی بیند و سخن آنها را نمی شنود. این موضوع را با مثالهایی می توان توضیح داد: بعضی از افراد ضعیف النفس كه در مجلس پادشاه حضور د

ارند، بر اثر هیبت و عظمت سلطان بسیاری از امور را كه انجام می پذیرد احساس نمی كنند و یا وقتی كه افراد در مورد امر مهمی متفكر باشند، اتفاقات اطراف خود را متوجه نمی شوند. روایت شده است كه یحیی بن زكریا (ع) بر زنی گذشت و بدون توجه پیشانیش بر سر آن زن اصابت كرد. سوال كردند چرا چنین شد فرمود متوجه نبودم گمانم دیوار است. در مرتبه پایین تر از مراقبت صدیقین مراقبت افراد پارسا كه از اصحاب یمین هستند قرار دارد. اصحاب یمین گروهی هستند كه بعضی از معارف الهی بر قلب آنها نزول یافته ولی ملاحظه جلال كبریایی آنها را از خود بی خود نكرده است، دل آنها در حالت تعادل قرار گرفته و به نسبتی توجه به اقوال و اعمال دارند و با یادآوری عظمت و جلال حق، عملشان خالی از مراقبت نیست. چون شرم از خداوند بر دلهایشان غلبه نماید، تا یقین به درستی كاری نداشته باشند اقدام بر ترك یا انجام آن نمی كنند. بنابراین از هر عملی كه موجب رسوایی در قیامت شود، خودداری می كنند، چه خداوند را شاهد كارهای خود، در دنیا به مانند گواه بودن او در قیامت می دانند. كسانی كه به این درجه از كمال برسند به مراقبت جمیع حركات سكنات، لحظات و امور اختیاری كه انجام می دهند نیازمندن

د، حتی آنچه بر خاطرشان بگذرد محاسبه می كنند، اگر امری خدایی باشد در انجام آن تعجیل و اگر شیطانی باشد ترك می كنند از پروردگارشان شرم دارند. و نفس خود را در پیروی از اعمال شیطانی ملامت می كنند، و اگر در الهی بودن عمل و یا شیطانی بودن آن شك داشته باشند در انجام آن تا مادام كه با نور حق سبحانه تعالی روشن گردد، توقف می كنند چنان كه معصوم (ع) فرمود است: هوای نفس شریك كوری است از نشانه های توفیق توقف به هنگام حیرت و سرگردانی است، یعنی انسان موفق هیچ وقت عمل خود و لحظه ای اندیشه خویش را هر چند كه اندك هم باشد، بیهوده و معطل نمی گذارد به این منظور كه از گرفتاریهای روز قیامت رهایی یابد رسول خدا (ص) در این باره فرموده اند: انسان در قیامت از سرمه چشم و از ذره گلی كه به انگشت خود بردارد فتیله كند و نیز از این كه لباس برادر دینی اش را لمس كند، سوال شود. 5- از گناهش بترسد. ویژگی دیگر مرد خدا این است كه از كیفر گناهش ترس دارد. در بیان این موضوع مطلبی كه باید دانسته شود این است كه در حقیقت ترس از كیفر گناه است نه خود گناه. ولی چون گناه موجب خشم خداوند و كیفر او می شود، نسبت ترس را به گناه داده اند. پیش از این ما حقیقت ترس و

امید را تعریف كرده شرح داده ایم. 6- قول و عمل خود را برای خدا خالص می گرداند: باین توضیح كه تمام حالات، گفتار و رفتار خود را صرفا برای خداوند انجام می دهد بلكه تا بدان حد خالص می شود كه در نیت هم توجه به غیر خدا ندارد، فكر و ذكرش همواره خدا است. در خطبه اول نهج البلاغه معنای اخلاص را شرح و توضیح داده ایم. 7- شخص مومن كارهای شایسته انجام می دهد. معنای صالح بودن عمل این است، كه كار طبق رضای خدا انجام گیرد. 8- برای خود ذخیره آخرت فراهم كند: منظور این است كه تمام وظایف محوله از جانب حق واجب و مستحب را انجام دهد و نهایت كوشش خود را برای به دست آوردن اجر اخروی به كار گیرد، تا برای روز نیازمندی، اندوخته ای داشته باشد. 9- از انجام محرمات پرهیز داشته باشد. غرض از این بیان حضرت امر به دور بودن از منهیات شرعی است. با این عبارت توجه می دهند كه لازم است مومن از آنچه عقاب آور است و در قیامت موجب كیفر می شود برحذر باشد. 10- امور ناپایدار و فانی شونده را كنار بگذارد. یعنی مال و زینت دنیا را بی اعتبار بداند و دل به رحمت حق متصل داشته باشد. این فراز گفته امام (ع) اشاره به پارسایی و پاك شدن از موانع رحمت دارد دل به دنیا ب

ستن باعث دور ماندن از غفران و رحمت الهی می شود. 11- ثوابهای اخروی را به عوض خوشیهای دنیوی انتخاب كند. بدین توضیح كه در جوهر نفس خود، ملكات خیر و صفات نیك را ذخیره كند. ضمیر و باطن خود را به مطالعه انوار كبریایی حق تعالی سرگرم بدارد، تا آنچه از فیوضات خداوندی و نیكیها به وی می رسد، دریافت كند، و بر اثر تكرار و تمرین و ممارست، ملكه. نفسانی گرداند، زیرا نیكو عوضی است ثواب آخرت از نعمتهای فانی و ناپایدار دنیا چنانچه كسی بتواند به دست آورد. 12- با هوای نفسانی خود مبارزه كند. یعنی با خواسته های نفس اماره كه همواره به بدی فرمان می دهد و به كارهای زشت دنیوی انسان را می فریبد، مبارزه كند، و با هر خاطره بدی كه به قلبش القا می كند مخالفت كند و مواظب خطرات نفس باشد، تا بتواند وسوسه های درونی را از میان ببرد. 13- آرزوهای بیجا و طولانی خود را تكذیب كند. یعنی آنچه را شیطان از آرزوهای دور و دراز در نظرش مجسم می سازد و به دروغ وعده رسیدن به آنها را می دهد، رها سازد و به این دلیل كه به آنها دست نخواهد یافت كناری بگذارد و با مراقبت شدید، ریشه این خواسته ها را بخشكاند، زیرا فریب شیطان پیاپی می رسد، و انسان را لحظه ای آسوده نم

ی گذارد. در جای دیگر امام (ع) می فرمایند. از آرزوهای دور و دراز بر حذر باشید، زیرا آرزوهای طولانی مال التجاره احمقان است 14- صبر و شكیبایی را وسیله نجات و رهایی خود قرار دهد. صبر عبارت از پایداری نفس است، كه مبادا به زشتیهای لذات گرفتار آید. هرگاه انسان بداند كه پیروی از خوشیهای زشت و زودگذر نفسانی موجب، هلاكت اخروی می شود، مقاومت در برابر گناه و بدیها و خودداری از تمایلات نفسانی و شهوات، باعث نجات و خلاصی می شود. در این عبارت امام (ع) لفظ مطیه را كه به معنی مركب سواری است برای صبر استعاره آورده، و فرموده است: صبر را مركب نجات قرار بده وجه مشابهت این است كه صبر و مركب تندرو می توانند وسیله نجات باشند. صبر در برابر مشكلات و اسب به هنگام فرار از دشمن به انسان رهایی می بخشد. 15- تقوی را توشه پس از مرگ قرار دهد، چون مقصود از تقوی گاهی زهد و پارسائی است، و گاهی ترس از خدا كه لازمه اش زهد و وارستگی است و چون مراد از توشه چیزی است كه انسان به وسیله آن آماده رویاروئی با حوادث می شود بزرگترین حادثه ای است كه در رابطه با دنیای دیگر برای انسان پیش می آید. امام (ع) تقوی را وسیله آمادگی برای مرگ دانسته اند، زیرا شخص پر

هیزگار همواره به یاد عظمت الهی سرگرم و هیبت حق تعالی او را از توجه به امور دیگر باز می دارد. بنابراین مرگ در نزد چنین شخصی اهمیت زیادی نداشته و غم بزرگی نیست. گاهی مقصود از تقوی، مطلق ایمان و منظور از وفات معنای مجازی است، یعنی آنچه كه پس از ایمان پیش آید، با فرض این معنی روشن است كه ایمان انسان را از عذاب الهی در امان می دارد. 16- مومن راه روشن را به سوی خدا می پیماید: یعنی راهی كه مستقیم و روشن است و سریع طی می شود انتخاب كرده و به سوی حق تعالی حركت می كند. 17- مرد خدا همواره راه حق را می پیماید و لحظه ای از آن جدا نمی شود. فرق میان انتخاب راه روشن كه در شماره شانزده ذكر شد و همواره ملازمت بر طریقه و آشكار كه در شماره هیفده آمده است این است، كه اولی امر به پیمودن راه روشن دارد و دومی به لزوم پیمودن راه و جدا نشدن از طریق مستقیم توجه می دهد بدین توضیح كه هر چند راه روشن باشد، اما به دلیل طول راه و پر خطر بودن آن پوینده مدام، رو در روی شیطان قرار دارد و خوف لغزش و گمراهی منتفی نیست، پس لزوما باید از دلیل و برهان چراغی روشن و فروزان به همراه داشته باشد و هرگز از آن مسیر منحرف نشود. 18- مومن فرصتها را غنیمت

می شمارد: یعنی چند روزه دنیا كه فرصتی برای كارهای نیك دارد پیش از فرا رسیدن روز حساب و قیامت آنها را انجام دهد، كه پس از مرگ انسان قادر به انجام هیچ كار نیكی نیست. 19- مرد خدا بر مرگ پیشدستی می كند. یعنی قبل از آن كه مرگ فرا رسد و اعمال خیر او را قطع كند كارهای لازم و خیرات و حسنات بجا می آورد و با دست پر به استقبال مرگ می رود. 20- از اعمال نیك، زاد و توشه بر می گیرد. امام (ع) زاد و توشه آخرت را به جای اعمال نیك استعاره آورده اند وجه استعاره میان این دو را قبلا توضیح داده ایم. امام (ع) در صدر و ذیل عبارات ركب الطریقه الغراء و لزم محجه البیضاء اغتنم المهل- وبادر الاجل و تزود من العمل و... رعایت سجع متوازی را نموده است در بعضی از فرازها حرف عطف را ذكر و در برخی حذف نموده، رعایت این تناسب برای اهل فن نهایت بلاغت و سخنوری است.


صفحه 448.